‏نمایش پست‌ها با برچسب مصدق و هاشمی، اسلام، اخوندها و مصدق،مصدق و خمینی،مصدق و اسلام. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب مصدق و هاشمی، اسلام، اخوندها و مصدق،مصدق و خمینی،مصدق و اسلام. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۵ مرداد ۵, سه‌شنبه

آیا محمد مصدق، پارلمانتر و نخست وزیری سکولار بود ؟


آیا محمد مصدق، پارلمانتر و نخست وزیری سکولار بود ؟




زمانی که میگوییم یاران مصدق به پیروی از رویکرد مذهبی و غیرسکولار رهبر محبوبشان، زمینه ساز شورش 57 شدند و همچنین خواسته یا ناخواسته آسانگر (کاتالیزور) ِ نیروهای ارتجاعی سرخ و سیاه بوده اند، و در اصل شورش 57، فرجام همسازی، همنوایی، همکاری،همسویی و همدستی آنها با دیگر مخالفان سامانه پادشاهیی پیشین است و در اصل انقلابی در کار نبوده که بعدها خمینی و بنیادگراهای مذهبی بخواهند آن را از آنها بدزدند، به هواخواهان پی ورز(متعصب) محمد مصدق و جبهه ملی برمیخورد و جوری ژست مظلوم نمایی میگیرند که گویی براستی ستمدیده بوده اند و نیز اندشیمندانی غیرمذهبی!

همه به نیکی میدانیم قرار نیست آتییست ها و آگنوستیک ها که یادشان رفته تا سی سال پیش همگی باورهای ژرف اسلامی داشتند و هم اکنون کاسه داغتر از آش و بی دین تر از ریچارد داوکینز شده اند، در یک کشور همچون ایران به قدرت برسند، کما اینکه جرج بوش دوم مسیحی بود، هیتلر خود را دوستدار محمدبن عبدالله و مسیح میدانست، امامعلی رحمانوف در تاجیکستان خود مسلمان است و به مکه نیز رفته است اما در کشورهای این ها دین در نهادهای حکومتی هیچ دخالتی نداشت و ندارد. همچنین در کشورهای سکولار دیگر نیز به ندرت از میان بی خداها و بی دین ها، کسی به قدرت میرسد و برای نمونه در امریکا سام هریس و ریچارد داوکینز، دولتمرد نیستند و سخنگوی سیستمداران و احزاب سیاسی. به حکم سکولاریسم، اداره یک کشور باید بر اساس قانونمداری اومانیستی باشد و نه بر پایه قوانین دینی و بی دینی و خدامحور و بیخدامحور، چرا که در سنت و شیوه یک همبودگاه(جامعه) سکولار، هر دولتمرد و پارلمانتری میتواند دز زندگی شخصی اش بی دین یا پایبند به آن و همچنین بی خدا یا باخدا و میتواند در همین حوزه و نیز در گزارش زندگینامه هایشان یا گفتگو درباره باورهای زندگی خویش، کشش یا بی کششی خویش را به مذهب و کیش و خدایان نشان دهند یا حتا به اماکن مذهبی بروند و یا طبق عرفی معمول با رهبران دینی گوناگون، دیدارهایی نمادین نیز داشته باشند و این ها طبق اصول دیپلماسی و آموزه های سیاسی، اموری کاملن شخصی ست. اما گرفتاری دقیقن از جایی اغاز می شود که شخصی یا اشخاصی در جامه یِ نماینده مردم،همچون مراجع دینی، در نسک(کتاب) و نوشتار(مقاله) اش، اسلام را در خطر بداند و آرزوی پیروزی اسلام بر مسیحیت را کند و خواستار نوعی از اسلام سیاسی باشد. این گرفتاری در جایی پررنگ و برجسته میشود که همین شخص ببه عنوان یک پارلمانتر(عضو پارلمان) و در صحن پارلمان، ایران را ملک شخصی پیامبر اسلام و خودش را سگ آستان حسین بخواند، و پیشنهاد منع نوشیدن نوشیدنی های مستی آور را بدهد، برای تعقیب مخالفانش از تعابیر ِ اسلامگرایان بنیادگرا همچون "مفسد فی الارض"، "محارب" و برای مخالفت با ناهمسوانش از عباراتی غیرانسانی و در عین حال خشونت آمیز و بنیادگرایانه ای چون "بخدا قسم خون شما را میریزیم و بخدا شما را میکشیم" بهره بگیرد و و پس از رسیدن به نخست وزیری، بجای همسویی با گروه ها و نیروهای پایبند به سکولاریسم، نخست با یک رهبر دینی که خود در پی گسترش اسلام است، اتحاد و همسوییِ بیشتر از دوران پارلمانتری اش کند و پس از ایجاد درگیری ها و جنگ زرگری میان خود و آن آیت الله که همسان و مشابه است با درگیری های درون سیستمی ِ رهبر رژیم کنونی ایران با موسوی یا کارزار اردوغان و فتح ا.. گولن، خود را ستمدیده، قانونمدار، میهنگرا، ضداستعمار و هواخواه حقوق ِ بیشینه مردم نشان داده و بدتر با بهره گیری از تز" موازنه منفی" که پروانه میدهد هدف، وسیله را توجیه کند و فرد صاحب این اندیشه دیگران را پلکان فرازمندی خویش کند،و به نادرستی هر چه تمام،دشمن ِ دشمن ِ مرا دوست خویشتن نشان دهد، به خائنین ِ اهرمن صفتی بسان برخی هموندهای حزب توده نزدیک شده و با پدافند و رایزنی آنها، دستور به بازگذاردن دست آنها برای ویران کردن ِ هر چه بیشتر ساختارهای بنیادین کشور و نهادهای مدنی را بدهد و بعدن همه ببینند که وزیر خارجه اش را هنگامی که برای یافتن اش میگردند، در خانه یک توده ای پیدایش میکنند؛ یادمان نمیرود مهندس حسیبی که رایزن و مشاور مصدق بود، و مصدق وی را از اولیا خدا میدانست، سالها بعد و در پاییز 1357 به هموندی ِ هیات اجرایی موقت جبهه ملی چهارم گزینش شد و سپس پدافند سرسختانه ای از شورش خمینی و شروشیان 57 کرد و سپس در سال 58 و در هنگام نخست وزیری مهندس بازرگان،در یک نطق تلویزیونی در آذر ماه آن سال، از مردم دعوت کرد عاشقانه به قانون اساسی جمهوری اسلامی رای بدهند.

نیز یادمان نمیرود که شمس الدین امیرعلایی، که در دولت مصدق به ترتیب دارای پستها و مقام های کلیدی چون وزیر اقتصاد، استاندار خوزستان، وزارت کشور، و وزیر مختار ایران در بلژیک بود، در استانه شورش 57، در جبهه ملی چهارم عضو شد و در کنار دیگر شورشی های جبهه ملی با آرمان های شورشی ها همسویی و همنوایی کرد و به پاس این خدمتش تا سال 59 در حکومت شورشی ها،وزیر مختار ایران در فرانسه بود و در پاریس نیز به تبلیغ درباره شورش و مثلن انقلاب میپرداخت. نیز سرلشگر محمد تقی ریاحی، از افسران کششمند به مصدق و از ارادتمندان او که همراه وی در 25 امرداد بر ضد قوانین مشروطه و سامانه پهلوی، کودتا کردند و پس با یک ضدکودتا و خیزش مردمی در 28 امرداد شکست را پذیرا شدند، در فروردین 1358 وزیر دفاع ملی حکومت خمینی شد؛ کریم سنجابی وزیر فرهنگ مصدق و عضو هیات رییسه جبهه ملی در سال 57، در بند اعلامیه سه ماده ای اش، چنین شرط کردند که حکومت ِ آینده یِ پس از سامانه پهلوی، باید بر اساس ِ موازین اسلام باشد سپس در بشارت نامه جبهه ملی و منتشر شده انها، خمینی را خورشید و انسان عصر راستین زمان و ابرمرد زنده تاریخ خواندند و سپس به پیشه وزیر فرهنگ در حکومت شورشیان رسیدند؛ دکتر علی شایگان دوست صمیمی مصدق و مشاور اصلی وی در جبهه ملی نیز در اسپند 57 و در رژیم خمینی خودش را نامزد احراز پست ریاست جمهوری نمود؛ اللهیار صالح دیگر عضو جبهه های ملی و از یاران دیگر مصدق نیز، در همه پرسی استعماری 12 فروردین شرکت کرد، شادمانی اش را از پیروزی شورش 57 بازگو نمود و در برابر دوربین های تلویزیونی گفت که «خوشوقتم که پیش از مرگ، به جمهوری اسلامی رای داده ام». داریوش فروهر رهبر حزب ملت ایران ِ سازمانهای جبهه ملی و از دیگر یاران مصدق نیز که در راه پیمایی های تاسوعا و عاشورای شورشیان 57 در 19 و 20 آذر 57 عاشقانه شرکت کرد، برای دیدار خمینی به فرانسه رفت و با هواپیمای حامل ان ضحاک در 12 بهمن 57 به ایران بازگشت؛ مهندس بازرگان دیگر یار مصدق در در نسک و کتابش با نامِ راه طی شده، دانش و اسلام را ریشخندانه بهم پیوند داد و سپس از حکومت شیعی سخن گفته و شرط پیشوایی و رهبری قوم را برای یک شیعه عادل و اعلم، برسمیت شناخت و در نسک بعثت و ایدئولوژی اش در سال 41، قوانین اسلامی را تنها قانونگزار ممکن نشان داد و همه شاهان و دولتمردان و مردم و همه نهادهای حکومت را ملزم به پیروی از این قوانین و بندگی الله فراخواند. او همچنین در نوشتار ِ"چهار ایسم" خود در نسک ِ بازیابی ارزشها و با استناد به ایات قران، برتری حکومت اسلامی را بر دیگر مکاتب سیاسی به گونه ای ریشخندانه و ارتجاعی، نوشت و در فرجام برای آوین و اثبات این ادعای ننگینش، از احادیث نبوی نیز بهره گرفت و در گفتاری میهن ستیزانه که در پوشنه یک مجموعه آثار وی گردآوری شده، پدافند اش را از کوشش های مستمر برای برای برقراری احکام مشترک دینی واحد در جهان و به فردید (منظور) از میان رفتن مرزهای کشورها و فرهنگ ها و زبان های ملل، نشان داد. او هموند جبهه ملی و از موسسان اصلی شاخه یِ مذهبی آن جبهه، یعنی نهضت آزادی و البته در کنار آخوند طالقانی بود و مصدق با این که میدانست وی یک شورشی اسلامی و بسیار خشکه مقدس و کوششگر برای ایجاد حکومت دینی است، تشکیل نهضت آزادی را به وی شادباش گفت و هرگز او را از تحزب آن هم از نوع غیرسکولار و گرایشمند به اسلام سیاسی نهی نکرد! بارزگان و یاران نهضتی اش در برابر همه پرسی قانونی و مردمی 6 بهمن 1341 (انقلاب سپید شاه و مردم)، همسو با خمینی و آرمان اهریمنی او، اعلامیه ای بر ضد شاه و انقلاب سپید منتشر کرد و اعلام کرد هر که به خمینی پشت کند به قرآن پشت کرده.سالها بعد خمینی در 16 بهمن 57 برای قدردانی از وی، او را نخست وزیر دولت موقت و حکومت اسلامی اش نمود و جالب اینجاست که مصدق باز هم با اینکه همیشه از آماج و آرمان بازرگان و رویکرد ضدسکولار وی آگاه بود و شوند و فرنود (دلیل و سب) این ادعا، نامه نگاری ها و رایزنی ها و پرسش و پاسخ های بسیار وی با دوستان و هم اندیشان اش از تبعیدگاهش در احمدآباد است. اما شوربختانه ایشان هرگز حتا بازرگان را به شوند پدافندش از یک روحانی واپس زده و زیر پوشش ِ استعمار یعنی ایت الله خمینی، ذره ای سرزنش هم نکرد و حتا از وی نپرسید که آخوند طالقانی در هیئت رییسه یِ نهضت آزادی چه میکند و همیشه برای نمونه هایی چون بازرگان در این کردارهای سیاسی ِ ضدسکولارشان، آرزوی کامیابی نیز مینمود و حتا وقتی شیخ باقرنهاوندی کتاب سرگذشت فلسطین را با برگردان ِ هاشمی رفسنجانی برای او فرستاد، از وی بسیار تشکر کرد و مبلغی در وجه چک از حساب شخصی اش برای کمک به چاپ بیشتر این کتاب به شیخ باقر نهاوندی داد،اما کتاب؛ دیگر هموند این نهضت مثلن آزادی، دکتر ابراهیم یزدی که نامه های فدایت شوم ایشان و مصدق نیز در اسناد تاریخی موجود است، عنادش با تاریخ باستان ایران و تاریخ پادشاهی مدون 2500 ساله از هنگام کوروش تا محمدرضا پهلوی را در سخنرانی هایش رسمن اعلام داشت و سپس به دستور خمینی به عضویت شورای انقلاب اسلامی در آمد و نیز در بازجویی از ایراندوستانی چون جاویدنام سپهبد رحیمی، شخصن شرکت، و وی را ضرب و شتم و شکنجه کرد که فیلمش در یوتوب موجود است.

ریگمانی (میراث) مصدق و بیشتر یارانش نه ایرانگرایی بود و نه میهن سالاری و نه حتا برقراری قوانین سکولار، چنان که مهندس عزت الله سحابی از دوستداران مصدق و عضو نهضت آزادی و از اعضای سایق مجلس خبرگان در جمهوری اسلامی به درستی گفت «دوران دکتر مصدّق، دوران رشد و شکوفائی روحانیّت بود.»

یک انسان باخرد، آگاه و در عین حال میهندوست و ایرانگرا-چه پادشاهی خواه-چه جمهوری خواه، بسیار باید بی شرم و بی آزرم باشد که دانسته و آگاهانه، این اشخاص را حتا با وجود کشش درونی اش به هر یک از آنها، افرادی سکولار یاکوشنده پیاده کردن قوانین سکولار قلمداد کند و یا این راستی های تاریخ را به دلخواه خویش و احیانا در راه برتری دادن منافع فردی اش بر منافع ملی، نادیده گرفته و انکار کند.

"سیاوش اسپیتمانا، 4 امرداد 2575 هخامنشی ایرانی"

-----------------------------------------

بن مایه ها و سرچشمه ها:


1- نامه های دکتر مصدق،نوشته محمد ترکمان، نامه 380، برگه های288-289.
2- مذاكرات مجلس، دورهء چهاردهم، چهارشنبه 17 اسفند 1322.
3-راه طی شده، مهدی بازرگان، ب 110.
4-مجموع آثار بازرگان،شرکت سهامی انتشار، پوشنه دوم،ب.378.
5-بعثت و ایدئولوژی،مهدی بازرگان، ب 295.
6-مجموعه آثار بازرگان،پ9،ب 78.
7-بازیابی ارزش ها،مهدی بازرگان، پ2، بب.246و349.
8-برگه هایی از تاریخ معاصر ایران«اسناد نهضت آزادی ایران»،پوشنه 1،بب. 3و4
9-عزت الله سحابی،دولت ملّی ،مصدّق و کودتا،نشرطرح نو،تهران، 1381، بب401-417.
10-مشروح مذاکرات مجلس و سخنان مصدق در جلسه هشتم تیرماه ۱۳۲۹
11-رنجهای سیاسی دکتر مصدق، جلیل بزرگمهر،ب 99.
12-سرنوشت یاران مصدق،عبدالرضا هوشنگ مهدوی، بب. 38،37،38،44،43، 69، 113،114،126،149،191،88.
13-آشوب،سایکوبیوگرافی محمد مصدق، احمد بنی جمالی،ب319.

14-گزارش و تایید تارنمای شخصی و اینستاگرام هاشمی رفسنجانی و نیز برگه رسمی اش در رخنما (فیسبوک)https://www.facebook.com/Hashemi.rafsanjani.bahremani/photos/a.428455100578505.1073741828.428430297247652/602708063153207/?type=3&theater

پی نوشت  1: در نگارش ِ این نوشتار و مقاله تحلیلی، بیشتر از بن مایه ها و سرچشمه های سیاستمداران، دولتمردان مصدقی و نیز ملی-مذهبی و نسک ها (کتب) آنها بهره گیری شده است.

پی نوشت 2: دیدنگارها(کامنت ها) و دبدگاه های همراه با توهین و دشنام و نیز کامنت های بي پيوند و نامربوط و ديدگاه هاي پیاپی و سریالی که برای راه اندازیِ گفتگوهای غیراصولی و همراه با آهنگ یورش به پست نگارنده(این جانب)، نوشته شود، از هر کس و با هر اندیشه که باشد، پاک خواهند شد.